دلنوشته
در 10 دی 1403
خلاصه که زندگی زیباست

بنام او که هر چه هست از اوست 

شاید این دلنوشته کوتاه باشه 

شاید بلند و طولانی 

ولی می‌نویسم 

  دوستتان دارم ،❤️

بدونید زندگی عجیبه 

وقتی فکر می‌کنی رسیدی

میبینی درست در نقطه شروعی

وقتی فکر می‌کنی به دست آوردی 

میبینی چه چیزایی رو از دست دادی

اصلا انگار قرار بر رسیدن نیست

انگار بازی چیز وجور دیگه است 

بازی دویدن و چنگ انداختن نیست

بازی کلاه سر هم گذاشتن نیست 

بازی مهربونی کردن و اعتماد کردن ه

بازی دوست داشتن همدیگه و خوش بودنه

 بازی سخت نیست ، فقیر و غنی نداره

ذهن و دل آروم میخواد

رها کن 

آروم میشی

اون وقت میبینی

چه ایده های چه فرصت های

چه کسایی چه چیزهایی میاد سمت ت

انگار اصل بر نخواستن ه

اصل بر رها کردن و رها بودنه

آزاد و رها باشیم 

سخت میگیریم که چی 

صد سال دیگه پنجاه سال دیگه 

نه ده سال دیگه نه ده روز دیگه نه ...

نه نه نه نه 

هیچی نمیشه 

گیرم که بشه چه تضمینی هست 

اجل زودتر نرسه ...

رسیدی دمت گرم حالش هم بردی 

حالا باید بذاری بری 

اجل فریاد میدارد که بر بندید محفل ها

نشستی باید پاشی بری جواب بدی 

چه کردی چرا کردی 

بکار ولی گل بکار 

بزرگ کن ولی گل بزرگ گل 

جواب بده ولی جواب گل بده 

چرا چرا چرا 

با هم باشید برای هم باشید 

بهم نزنید 

برای هم بسازید

خدا هم برای شما میسازه

قول میده برای هم بسازید خیر بخواهید 

خدا هم برای همتون میخواد و برای همتون میشه اونی که باید بشه 

دست خدا در جماعت و با جماعت ه

دوستتون دارم مراقب همدیگه باشیدهزار بار...

برچسب ها:
0 نظر